Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-07@12:20:08 GMT

تاب آوردن در «لحظه گرگ و میش»

تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۵۲۴۲۵

تاب آوردن در «لحظه گرگ و میش»

روزنامه کیهان: فیلم‌ها ما را در دنیای خودشان غرق می‌کنند، اما اینکه دنیای فیلم‌ها زائیده جهان و زندگیِ ماست و یا جهان و زندگیِ این روز‌های ما زائیده دنیای فیلم‌هایی است که ما را برای یک مدت مشخص به درون خود می‌بلعند، مرز باریکی است که این سو یا آن سویش ایستادن، دو جهان مختلف را خلق می‌کند. جهان سوم هم از تبادل این دو فضا خلق می‌شود، اینکه هر دو بر یکدیگر موثرند و رابطه‌ای دوسویه با یکدیگر برقرار کرده اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


اما دنیایِ سریال این شب‌های شبکه سوم سیما/همایون اسعدیان/صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران یعنی «لحظه گرگ و میش» به کدام رویکرد تعلق دارد؟! از زندگیِ واقعیِ ما ایرانی‌ها نشات گرفته یا در حال خلقِ جهانی جدید برای ماست و یا اینکه رابطه‌ای دوسویه با جهانِ پیرامون دارد؟!


برای پاسخ به این سوال باید کمی وارد جهانِ فیلم شویم. «لحظه گرگ و میش» قصه خانواده‌ای است در طولِ زمانی طولانی، در چهل سالِ انقلاب اسلامی. خانواده‌ای با سه پسر و یک دختر. هرکدام از این فرزندان دوستان و روابطی دارند که زندگیِ آنان و روابطشان در طول زمان و در مقاطع مختلف زمانی- مکانی نیز به ساختِ جهان فیلم کمک می‌کند. اما آیا ماجرای اصلی همین است؟! من ماجرای اصلیِ فیلم را در انتخاب‌های مختلف جوانان و جهانی که در نتیجه انتخاب‌هایشان ساخته می‌شود می‌بینم. انتخاب‌هایی حساس در برهه‌های مختلفِ زندگی فردی و اجتماعیشان. حساس‌ترین برهه انتخاب برای هرکدام از ایشان خلاصه می‌شود در برهه دفاع مقدس!


احسان و دوستش حامد- که هرکدام رابطه‌ای عاطفی با خواهرِ دیگری دارد- به جبهه می‌روند، هردو مفقود می‌شوند و مفقود شدنِ یکی تاثیری عمیق بر زندگیِ عاطفی‌اش می‌گذارد-؛ یوسف از ترس سربازی متواری می‌شود، ولی بعد به جنگ می‌رود؛ هادی به جبهه می‌رود و جانباز می‌شود-این انتخاب تاثیری عمیق بر زندگیِ عاطفیِ پنهانی‌اش دارد به نحوی که دختری که دوستش دارد به همین علت رهایش می‌کند-؛ یاسمن بعد از مفقود شدنِ نامزدش حامد با دیگری ازدواج می‌کند؛ دوستِ یاسمن حنانه که جنگ زده است برای ادامه زندگی به خانه آن‌ها می‌آید و در نهایت با پسرِ خانواده یعنی یوسف ازدواج می‌کند.


انتخاب‌های اساسیِ اعضای خانواده در دوره دفاع مقدس رخ می‌دهد و هرکدام از اعضا با انتخاب‌های خود مسیر جدیدی را پیشِ روی خود و وابستگانِ خود قرار می‌دهند. در ادامه زندگیِ اعضای خانواده در مسیر‌های شکل گرفته دنبال می‌شود، اما دوربین فیلم بیش از بقیه شخصیت‌ها روی تک دخترِ خانواده یعنی یاسمن و زندگی‌اش متمرکز است.
انتخابِ او پس از مفقود شدنِ نامزدش حامد، او را به زندگیِ سروش، دکترِ جوانی وارد می‌کند که همسرش مرده و با دختر کوچکش به تنهایی زندگی می‌کند. یاسمن با او ازدواج می‌کند، اما روزی که قرار است جهیزیه‌اش را به خانه همسر ببرند، خبرِ اسارتِ حامد به گوش خانواده حامد می‌رسد. آن‌ها از انتقالِ خبر به یاسمن و خانواده‌اش می‌پرهیزند، اما این خبر به گوش مخاطب می‌رسد، مخاطب از زنده بودنِ حامد آگاه است و یکی از نقاط عطف اساسی در ذهنش شکل می‌گیرد: «آیا امکانِ بازگشت وجود ندارد؟!»


آیا این فکرِ لحظه‌ای و تاسف بار که آمیخته است با «اه ه. ه. ه. ه» طولانی، تنها در ذهنِ مخاطبین فیلم به وجود آمده است؟! نه چندان، باید گفت: نطفه این فکر در گوشه‌ای از جهانِ فیلم به شکلی ظریف و نامحسوس شکل گرفته است تا در زمانی مناسب دوباره تکرار شود و کمی بیشتر جان بگیرد و حتی بزرگ شود. بدیهی است که جهانِ ذهنیِ مخاطب در تمامِ قسمت‌های گذشته با جهانِ فیلم درآمیخته و یکی شده است، او حق دارد به مناسبات شخصیت‌ها بیندیشد، به آن‌ها نهیب بزند، با آن‌ها بخندد و بگرید و عصبی بشود و صدالبته که مفاهیمِ شکل گرفته در تار و پودِ جهانِ فیلم را نیز به خوبی بفهمد و دریابد.


نقطه عطفِ بعدی در بروز اولین تفاوت‌ها، تضاد‌ها و درگیری‌های میانِ یاسمن و سروش شکل می‌گیرد: «از هم جدا میشن و یاسمن برمی‌گرده به حامد!» حتی نوعی انتظارِ مثبت هم در این فکر نهفته است. در واقع نطفه بزرگ‌تر می‌شود، اولین درگیری میانِ زوجِ محوریِ فیلم، ذهنِ مخاطب را به سمتِ نقطه عطفی که در روزِ جهازبران متوقف شده است سوق می‌دهد: «حامد زنده است!» این یعنی شخص ثالثی وجود دارد که با تکیه بر حضورِ او بتوانِ بنیانِ خانواده‌ای که با وجودِ مخالفت‌های فراوانِ اطرافیان شکل گرفته است- حتما دلیل قانع‌کننده‌ای برای تشکیلش و آن همه مقاومت وجود داشته است- را بر هم زد. از اینجا می‌توان جهان فیلم را بهتر و دقیق‌تر فهمید و کنکاش کرد.


حامد در تمامِ درگیری‌های میانِ سروش و یاسمن در ذهن مخاطب حضور دارد، او هر لحظه منتظرِ آن تصمیم و انتخابی است که مدت‌هاست در تاروپود فیلم بیشتر و بیشتر تنیده می‌شود و جهانِ ذهنی‌اش را درگیرتر می‌کند. حامد معمولا غایب از نظرِ همیشه حاضر است، چون تعیین‌کننده اصلیِ تصمیمِ نهاییِ یاسمن که حالا مادرِ فیلم است، اوست. سروش و یاسمن در روحِ جهانِ فیلمی می‌زیند که قرار نیست، اختلافاتِ آن‌ها را مدیریت کند و یا خانواده آن‌ها را از بحران‌ها برهاند، آن‌ها در جهانی می‌زیند که زیر سایه شخصی ثالث، «عشقی قدیمی و قهرمان» نفس می‌کشد. سروش آن‌قدر بد است که مخاطب هر لحظه منتظرِ پاره شدنِ این بندِ ضعیف است و حامد آن‌قدر خوب است که مخاطب در تمام لحظات او را در کنارِ یاسمنِ فداکار و مهربان تصور می‌کند. اما خانواده‌ای که یاسمن و سروش برای برپاداشتنش جنگیده‌اند، از کمترین ارزشی برخوردار نیست. جهانِ فیلم در پی رفع اختلافات و مدیریت بحران‌ها نیست، جهانِ فیلم در پی گسستنِ بنیانِ این خانواده جوان است، آن هم به خاطر شخصی ثالث که اگرچه در گذشته زن حضور داشته است، ولی با انتخابِ او دیگر نمی‌تواند آن‌قدر‌ها محق باشد که به خاطرش خانواده را از هم متلاشی کرد. اما فیلم و جهانش اینگونه می‌پسندد، از هم پاشیدنِ خانواده به خاطرِ حامد!


اما چرا باید این گونه باشد؟! چرا باید رابطه‌ای اینچنین-که فعلا رنگ و لعابِ شرعی دارد، اما روحِ این مناسبات ناپسند است و به عریانی در ذهنِ مخاطب شکل می‌گیرد- در دلِ فیلمی که در ظاهر مناسباتی خانوادگی به هنجار دارد شکل بگیرد؟! آیا این جهان متاثر از جهان ماست و یا جهانی که رسانه‌هایی همچون جم‌تی‌وی و دیگران می‌سازند؟! آیا نمی‌توان لحظه گرگ و میش را لحظه انتخابِ نهایی رسانه ملی میانِ جهانِ رسانه‌های آن‌سوی آبی و جهانِ واقعیِ زندگی ایرانی دانست؟! آیا این لحظه گرگ و میشِ رسانه ملی نیست که در روح و کالبد این سریال دمیده شده است؟!


در نهایت می‌توان پرسید در چنین فضایی «لحظه گرگ و میش» را باید سریالی خانوادگی دانست و یا سریالی ضدخانواده؟!

منبع: فردا

کلیدواژه: لحظه گرگ و میش سریال همایون اسعدیان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۵۲۴۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق از شوهر به‌خاطر خیلی خوب‌بودن!

چند وقت پیش شایعه شده بود که همسر اول «کاکا»، ستاره سابق تیم‌ملی برزیل، میلان، رئال و... از او به‌خاطر خیانت جدا شده است. حالا به‌تازگی «کارولین سلیکو» در گفت‌و‌گویی که همه را شوکه کرد، در این‌باره گفت: «کاکا هرگز به من خیانت نکرد. او همیشه با من خوب رفتار کرد و خانواده فوق‌العاده‌ای به من داد. اما من خوشحال نبودم، چون یک چیزی کم بود. مشکل این بود که او برای من خیلی کامل و بی‌نقص بود». اما آیا واقعا خیلی خوب‌بودن شوهر می‌تواند به طلاق منجر شود؟

چرایی طلاق از همسر خیلی‌خوب

بسیاری از محققان طلاق را یک رویداد بحرانی در زندگی فرد می‌دانند. بیشتر تحقیقات نشان داده‌اند، ختم زندگی‌مشترک با کاهش سلامت، تفاوت‌های شخصیتی و اختلالات روان‎شناختی و سایر موارد همراه است. در هر رابطه‌ای که به شکست منجر می‌شود، عوامل مختلفی در آن نقش دارد و همچنین دو نفر (زوجین) در پدیداری مشکلات سهم دارند. اما درباره زوجینی که معتقدند به دلیل خوبی‌های بیش ازحد همسرشان طلاق گرفته‌اند، می‌توان چند نکته را مدنظر داشت که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.

۱. پای یک ویژگی شخصیتی در میان است

خوبی‌های بیش از حد همسر، ممکن است به‌خاطر یک ویژگی شخصیتی باشد. مثلا همسر بسیار سلطه‌پذیر تمایل دارد از همه خواسته‌های خود بگذرد و خودش را قربانی شرایط خاص خانواده کند.

۲. جابه‌جا شدن نقش زن‌و‌مرد در زندگی‌مشترک

از لحاظ رویکرد سیستمی در خانواده، گاهی نقش‌های زوجین جابجا می‌شود. مثلا زن نقش مرد را برعهده می‌گیرد (بیرون از منزل کار می‌کند و ...) و مرد نقش زن را برعهده می‌گیرد (آشپزی می‌کند، درخانه می‌ماند، از بچه‌ها مراقبت می‌کند و ...). این اتفاق به تدریج مشکلات بسیار جدی ایجاد می‌کند که نیاز به مدیریت دارد.

۳. چشم‌پوشی از خواسته‌های منطقی خود

این که گاهی هر دو یا یکی از زوجین به دلیل عدم شناخت خواسته‌ها و نیاز‌های خود، آنها را بیان نمی‌کنند و از بسیاری از خواسته‌های منطقی خود چشم‌پوشی می‌کنند، باعث می‌شود که خیلی خوب به نظر بیایند، اما بعد از مدتی این موضوع برای فرد و حتی همسرش، خسته‌کننده می‌شود و به طلاق عاطفی می‌انجامد.

۴. شناخت‌نداشتن از احساسات

گاهی زوجین، احساسات و رفتار‌ها را از همدیگر متمایز نمی‌کنند و شناخت کافی از احساسات و ضرورت بیان آنها ندارند. مثلا خشم را با پرخاشگری اشتباه برداشت می‌کنند و از ناراحت شدن در زندگی‌مشترک، فرار می‌کنند! وجود برخی از احساسات در وجود انسان‌ها نشان دهنده سلامت‌روانی است. خشم هم از جمله احساساتی است که هر انسان سالم آن را تجربه می‌کند. انسان‌ها حق دارند عصبانی شوند و آن را بروز دهند. اما آنچه در این بین از اهمیت بسیاری برخوردار است، شیوه بروز دادن آن است. پرخاشگری در واقع بدترین نوع بروز خشم در انسان‌هاست. به‌طور کلی، زوجینی که احساسات ناخوشایند و خوشایند را ابراز نمی‌کنند، به اشتباه آن را دلیل خوب‌بودن در زندگی مشترک می‌دانند درصورتی که بروز احساسات می‌تواند یکنواختی زندگی مشترک را در بلندمدت کمتر و شوروشوق را زیادتر کند.

 این نکته را می‌توان استخراج کرد که گاهی لازم است رفتار‌ها و احساسات و خواسته‌های خود را از زندگی‌زناشویی بررسی کنیم و بیشتر بشناسیم. خودآگاهی مهارتی موثر برای تمرین شناخت احساسات، افکار، باور‌ها و نیاز‌های ماست و در این زمینه پیشنهاد می‌شود زوجین دوره‌های خودآگاهی را از مشاوران و روان‎شناسان باتجربه و متخصص بیاموزند. مهارت جرئت‌مندی و نشان‌دادن احساس خشم به شیوه موثر می‌تواند کارکرد موثری در زندگی مشترک داشته باشد. گاهی نشان‌دادن احساس خشم در کنار عشق به همسر از دیدگاه روان‌شناختی می‌تواند سازنده باشد. این موضوع همان‌قدرکه برای مرد پرمعناست برای زن به همان اندازه و گاهی بیشتر می‌تواند لذت‌بخش باشد.

۵. نپذیرفتن تفاوت‌های شخصیتی

در زندگی‌مشترک بین زن و مرد تفاوت‌هایی وجود دارد که شناسایی آنها در نقش و کارکرد خانواده و رابطه هر یک تاثیر می‌گذارد و گاهی ممکن است یک ویژگی برای یکی مثبت و برای دیگری منفی باشد. ابعاد مختلف این تفاوت‌ها را می‌توان در زمینه مسائل شخصیتی، جنسیتی، عاطفی، احساسی و فکری مطالعه کرد و تفاوت‌ها را شناسایی کرد. آشنایی با تفاوت‌ها برای سازگاری، نشاط، سلامت و آرامش در زندگی‌مشترک کارکردی موثر دارد. این کارکرد‌ها را می‌توان در عشق و محبت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر، فضای صمیمی حاکم بر زندگی‌زناشویی، قضاوت عادلانه افراد نسبت به خود و دیگران، متعادل در رفتار، شادی و نشاط جست‌و‌جو کرد.

حاصل این آشنایی، درک متقابل میان اعضای خانواده، انتظارات بجا و واقع بینانه، بهره مندی از آزادی قانونمند و حرکت تکاملی خانواده به سمت تعالی خانواده است. هر مرد و زنی نیاز دارد توسط اطرافیانش، خانواده و همسر با وجود تفاوت‌های فردی‌اش، مورد پذیرش و حمایت قرار گیرد؛ بنابراین باید تفاوت‌های شخصیتی همدیگر را بپذیریم و سازگار شویم و از آنها برای رشد خانواده استفاده کنیم. در این زمینه آموزش مهارت‌های زناشویی می‌تواند در شناخت و پذیرش تفاوت‌های زوجین موثر باشد.

منبع: خراسان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • تصاویر آخرالزمانی از لحظه وقوع سیل در کنیا | لحظه بلعیده شدن خودروها در سیل | ویدئو
  • شهری شلوغ با بیشترین نرخ رشد جمعیت در جهان
  • طلاق از شوهر به‌خاطر خیلی خوب‌بودن!
  • تبادل مرگ و زندگی در جریان اهدای عضو
  • لحظه اعلام شناسایی شهید «کاروان» به خانواده اش
  • فقط افرادی که در خانواده‌ای سمی بزرگ شده‌اند این ۷ مورد را درک می‌کنند
  • روزهای بهاری دریاچه ارومیه
  • جای خانواده‌های این جانبازان در بهشت است
  • روش‌های عجیب برخی کاندیداها برای رأی آوردن
  • علی مطهری: نوه‌ها، نتیجه‌ها و نبیره‌های آیت الله مطهری دچار بن بست فکری یا پوچی در زندگی نشده‌اند